تعجب از تهمت (قرآن)اتهامات دشمنان به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم امری شگفتانگیز محسوب شده است. ۱ - تهمت زدن و گمراهی«انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا. ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتیجه راه به جایی نمیتوانند ببرند.» استفهام با «کیف» برای تعجب است. روی سخن را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کرده، ضمن عبارت کوتاهی پاسخ دندانشکنی به این گروه گمراه میدهد و میگوید: " بنگر چگونه برای تو مثل میزنند (یکی ساحرت میخواند دیگری مسحور، یکی کاهن و دیگری مجنون) و از همین رو آنها گمراه شدهاند و قدرت پیدا کردن راه حق را ندارند" (انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا). نه اینکه راه ناپیدا باشد و چهره حق مخفی گردد، بلکه آنها چشم بینا ندارند و عقل و خرد خود را به خاطر بغض و جهل و تعصب و لجاج از کار انداختهاند. ۲ - تعجب از سخنان بی اساس«انظر کیف ضربوا لک الامثـل فضلوا فلا یستطیعون سبیلا. بنگر چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتیجه نمیتوانند راهی بیابند.» این جمله تعبیر گویایی است از این واقعیت که آنها در مقابل دعوت حق و قرآنی که محتوای آن شاهد گویای ارتباطش با خدا است به یک مشت سخنان واهی و بیاساس دست زده و میخواهند با این حرفهای بیپایه، چهره حقیقت را بپوشانند. این درست به این ماند که شخصی در مقابل استدلالات منطقی ما به یک مشت بهانهجوییها که آثار سستی آن کاملا نمایان است دست بزند، ما بیاینکه بخواهیم تکتک از سخنان او را پاسخ دهیم میگوییم ببین با چه حرفهای واهی میخواهد در مقابل دلیل منطقی بایستد؟! و بهراستی سخنان آنها در تمام قسمتهایش چنین بود، زیرا: اولاً: چرا پیامبر از جنس فرشتگان باشد؟ بلکه به عکس عقل و دانش میگوید باید انسان رهبر انسان باشد، تا همه دردها، خواستها، نیازها، مشکلات و مسائل زندگی او را کاملا درک کند، تا یک سرمشق عملی برای او در همه زمینهها باشد، تا مردم بتوانند از او در همه برنامهها الهام گیرند، اگر فرشتهای نازل میشد مسلماً این هدفها تأمین نمیگشت، مردم میگفتند: اگر او سخن از زهد و بیاعتنایی به دنیا میگوید فرشته است و نیازی ندارد، اگر دعوت به پاکدامنی و عفت میکند از طوفان غریزه جنسی خبر ندارد، و دهها "اگر" همانند آن. ثانیاً: چه لزومی دارد همراه بشر فرشتهای برای تصدیق او بیاید؟ مگر معجزات، مخصوصا معجزه بزرگی همچون قرآن برای درک این واقعیت کافی نیست؟! ثالثاً: غذا خوردن همانند سایر انسانها و راه رفتن در بازارها، سبب میشود که بیشتر با مردم بیامیزد و در اعماق زندگی آنها فرو برود و رسالت خود را بهتر انجام دهد، این ضرری ندارد بلکه کمک اوست. رابعا: عظمت و شخصیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به گنج و گنجینه نیست و به باغهای خرم و سرسبز میوه نمیباشد، این طرز تفکر انحرافی کفار است که شخصیت و حتی قرب به خدا را در سرمایهدار بودن میداند؛ در حالی که پیامبران آمدهاند تا بگویندای انسان ارزش وجود تو با اینها نیست با علم و ایمان و تقواست. ۳ - عدم هدایت پذیریمعنای آیه چنین میشود: نگاه کن ببین چگونه تو را وصف میکنند، در مورد تو گمراه شدند، به گمراهیی که دیگر امیدی به هدایت یافتنشان به سوی حق نمانده، مثل اینکه میگویند: او طعام میخورد و در کوچه و بازار راه میرود و به همین جهت صلاحیت رسالت ندارد، چون رسول باید فردی غیبی باشد و ارتباطی با عالم ماده نداشته باشد و لا اقل به اسباب عادی و معمولی، مانند تحصیل معاش محتاج نباشد و نیز مثل اینکه میگویند او مردی سحر شده است. " فضلوا فلا یستطیعون سبیلا" یعنی متفرع بر این مثلها که برایت زدند، این است که به گمراهی سختی گمراه شدند، به طوری که دیگر با آن گمراهی نمیتوانند به سوی راه حق بر گردند، و امید نیست که با آن، دیگر هدایت یابند، آری، کسی که راه را گم کرد، در صورتی امید آن هست که دوباره به راه برگردد که انحرافش اندک باشد، اما اگر به کلی نقطه مقابل راه را پیش گرفت، هر قدر بیشتر برود از راه دورتر میشود، کسی هم که کتاب خدای را اساطیر و رسول او را مسحور بخواند و همواره به لجاج و استهزاء به حق ادامه دهد، دیگر با چنین وضعی چگونه امید هدایتش میرود؟. ۴ - پانویس۵ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تعجب از تهمت». |